نفسم
نفستو
میخواد
اگر نفست
نفسمو نخواد
نفسم واسه نفست بند میاد
پس نفستو با نفسم یکی کن
که نفسم واسه نفست نفس نفس میزنه
نفسم
نفستو
میخواد
اگر نفست
نفسمو نخواد
نفسم واسه نفست بند میاد
پس نفستو با نفسم یکی کن
که نفسم واسه نفست نفس نفس میزنه
دیگه رسیدم ته خط
تا دردمو گفتم آتیش گرفت ....
به خودت نگیر سیگارمو میگم
قلبم میگیره بی تو!!!!!
پیرمرد صبح زود از خانه بیرون آمد. پیاده رو در دست تعمیر بود. در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان ماشینی به او زد. به زمین افتاد. مردم دورش جمع شدند و او را به بیمارستان رساندند.پس از پانسمان زخم ها، پرستاران از او خواستند که آماده شود تا از استخوان هایش عکسبرداری شود. پیرمرد به فکر فرو رفت و یکباره از جا بلند شد و لنگ لنگان به سمت در رفت. به پرستاری که می خواست مانع رفتنش شود گفت که عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.پرستار سعی کرد او را برای ماندن و ادامه درمان قانع کند ولی موفق نشدند. از پیرمرد دلیل عجله اش را پرسید.در جواب گفت: زنم در خانه سالمندان است. من هر صبح به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. نمی خواهم دیر شود!پرستار گفت: اصلا نگران نباشید. ما به او خبر می دهیم که امروز دیرتر می رسید.پیرمرد جواب داد: متاسفم! او بیماریِ فراموشی دارد و متوجه چیزی نخواهد شد و حتی مرا هم نمی شناسد!پرستار با تعجب پرسید: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید در حالی که شما را نمی شناسد؟
پیرمرد با صدایی غمگین و آرام گفت: اما من که می دانم او کیست!
گرکه من روزی بمیرم ازغم یارانه است
کودک وپیروجوان ازغصه اش دیوانه است
اضطراب واسترس برجان ما افتاده است
دشنه ی تیزتوهم برتنم جا داده است
ترسم ازروزی که این یارانه را ملغا کنند!
مشکلات مردمان را ازدلش پیدا کنند!؟
مشکل ما مردمان ازدادن یارانه نیست
قطع کردن یا نکردن مشکل این خانه نیست
مشکل ما سوء تدبیراست عزیزدانی چرا؟
مثل روزروشن بود ای جانم من خوابی چرا؟
مشکلات ما به دست اهل تن حل می شود؟
مشکلات ما به دست اهل فن حل می شود.
اهل فن اندرخفا با روزگارسرمی کنند
اهل تن با سوء تدبیر کار دیگرمی کنند
رهبرم مارادراین سال امروفرمان داده است
امربه آبادی این ملک ایران داده است
رهبراامرت مطاع است عزم ملی بسته ایم
حسن تدبیرمی کنیم ازاهل تن ما خسته ایم
مابرای ملک ایران همتی دیگرکنیم
اقتصادآریارادرجهان برترکنیم
................................................................
به امید آن روز!
دوسه خط مونده به شعرم
بین این واژه های تردید
رقص پرواز حضورت
ناجی قافیه گردید
تو شدی بهانه من
دل من به عشق خندید
بایــــد بــــه بعضــــی پســــرا گفــــت :
آهــــای پســــر ... حواســــت باشــــه ...!
ایــــن دختــــری كــــه بــــه تــــو دل داده خیلی هــــا در " آرزوی
نیــــم نگاهــــش " هستنــــد ... لیاقــــت داشتــــه بــــاش
وقتی که یه دختر بخاطر یه پسر اشک میریزه یعنی واقعا دوسش داره...
اما وقتی یه پسر بخاطر یه دختر اشک میریزه یعنی دیگه هیچ وقت نمیتونه کسی رو به اندازه اون دوست داشته باشه
تنهایی یعنی وقتی که تنها میری لباس بخری
تو اتاق پرو از آینه بپرسی:بهم میاد؟؟؟
تعداد صفحات : 8